دیدار عاشقانه
سلام فرشته آسمونی من
امروز باز سونو داشتم و دل تو دلم نبود که بیام و به دیدار عاشقانم با تو برسم آرتین جونم.
سونوی امروز خیلی برام مهم بود آخه همش فکر میکردم رشدت کم بوده و نگرانت بودم که پسر ریزه میزه و کوچولو باشی.اگه خدا بخواد دیگه باید نهایتا تا 6 هفته دیگه بیای بغلم عزیزدلم.صبح با بابا اول رفتیم آزمایشگاه پیش خاله و بعد رفتیم سونوگرافی.وقتی خوابیدم روی تخت هی ازت خواهش میکردم که رشد کرده باشی و سلامت باشی گلم.وای نمیدونی اون لحظه ای که توی مانیتور میبینمت چقدر لذت بخشه.دکتر بهم نشونت میداد و من واست ضعف کرده بودم.
وزنت رو ازش پرسیدم و گفت حدود 2600 گرم و همه چیز هم نرمال و طبیعی بودو خداروشکر هیچ مشکلی هم نداشتی.وزنت با سنت که 34 هفته و 4 روزت بود برابر بود و دکتر گفت اصلا ریز نیستی و خیلی هم عالی هستی.
اینقد خوشحال شدم که نمیتونستم صبر کنم جواب رو بگیرم و برم پیش بابا.آخه میدونستم بابا هم خیلی نگرانته و منتظره که خبر سلامتیت رو بهش بدم.توی این مدت همش بلدرچین و عسل به خوردم داده که تو خوب رشد کنی و یه پسر قوی بشی پسرم.
با جواب زود رفتم سوار ماشین شدم و به بابا گفتم که شما چه پسر آقایی هستی و خوب رشد کردی و شکر خدا سلامت هم هستی.
بابا هم کلی خوشحال شد و یه نفس راحت کشید.
مرسی پسر گلم
مرسی که از آسمون اومدی توی زندگی من و بابا
مرسی که همیشه با خبر سلامتیت شادم میکنی
مرسی که به حرفام گوش میدی و با حرکتات جوابمو میدی
و در آخر مرسی مرسی که هستی.
هیچ وقت اینو فراموش نکن که من و بابا با تمام وجود عاشقتیم عزیزکم.