آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

ثمره عشق

پایان یک ماهگی،اولین سفر

سلام آرتین جونم گل پسر نازم بسلامتی یک ماهه شدی عزیزم. توی این یکماه اینقد ناز و مظلوم و دوست داشتنی بودی که همه عاشقت شدن.خداروشکر اصلا گریه ای نیستی و همیشه آروم و شیرینی.با اینکه دلدرد داری اما گریه نمیکنی و من و بابا هر روز میخوریمت فدات بشم. بیشتر این ماه رو خونه مامانی بودیم تا کمکم کنه.آخه شبا هی بیدار میشی شیر میخوری و بازی میکنی.منم هنوز خوبه خوب نشده بودم و به کمک احتیاج داشتم.تازه خاله ها و مامانی و بابایی هم نمیزاشتن بیام خونه و هی باهات بازی میکردن.منم هی میرفتم و برمیگشتم. 26 امین روزت بود که با بابایی و مامانی و عمه و عمو رفتیم شمال و آرتین جونم بسلامتی اولین مسافرتش رو هم رفت. این هم عکس پسر طلام توی آخرین روز یکماه...
10 تير 1392

پایان انتظار،لحظه دیدار

فرشته آسمونی من،زمینی شدنت مبارک       سلام پسر قشنگم   تا یک خرداد که برات نوشتم که چهل هفته تموم شد و قصد تولد نداشتی.دکترت بهم گفت که هر روز باید برم بیمارستان و چک بشم اما من 2 خرداد رو نرفتم.پنجشنبه بود و ما با عمه الهام قرار گذاشتیم که بریم خونه بابایی.آخه فرداش روز پدر بود دیگه.خلاصه رفتیم و شب که برگشتیم خونه حرکتات کم شد. صبح جمعه از خواب که بیدار شدم دلم گرفته بود.موقعی که میخواستم به بابا روزشو تبریک بگم بهش گفتم میخواستم آرتین رو هدیه روز مرد بهت بدم اما نشد.بابا خندید و گفت خب شایدم شد،هنوز صبحه و تا شب خیلی وقت هست. بعد با بابا رفتیم بیمارستان که باز چک بشیم و بعد قرار شد بریم خونه اون ی...
13 خرداد 1392

شمارش معکوس

                                                            سلام عسلکم امروز آخرین روز از 40 هفتگیته  گلم.اما هیچ خبری از به دنیا اومدنت نیست.توی این 2 هفته چند باری با یکم درد رفتم دکتر و امروز صبح هم  رفتم بیمارستان و باز معاینه شدم.اما بهم گفتن که هنوز گل پسرت قصد به دنیا اومدن نداره و از جایی که هست راضیه و داره لذت میبره نمیدونی چقد واسه دیدنت بیتاب شدم.هر لحظه و هر ساعت منتظر یه درد یا ی...
1 خرداد 1392

شوق انتظار

                                                                                                                                                                     &n...
15 ارديبهشت 1392

دیدار عاشقانه

سلام فرشته آسمونی من                    امروز باز سونو داشتم و دل تو دلم نبود که بیام و به دیدار عاشقانم با تو برسم آرتین جونم. سونوی امروز خیلی برام مهم بود آخه همش فکر میکردم رشدت کم بوده و نگرانت بودم که پسر ریزه میزه و کوچولو باشی.اگه خدا بخواد دیگه باید نهایتا تا 6 هفته دیگه بیای بغلم عزیزدلم.صبح با بابا اول رفتیم آزمایشگاه پیش خاله و بعد رفتیم سونوگرافی.وقتی خوابیدم روی تخت هی ازت خواهش میکردم که رشد کرده باشی و سلامت باشی گلم.وای نمیدونی اون لحظه ای که توی مانیتور میبینمت چقدر لذت بخشه.دکتر بهم نشونت میداد و من واست ضعف کرده بودم. وزنت رو ا...
26 فروردين 1392

اتاق پسرم

                   سلام پسر قشنگم از روزی که جنسیتت مشخص شد مامانی شروع به خریدن وسایل اتاقت کرد و 2روز مونده بود به سال جدید که همه رو آورد و اتاقت برای ورودت آماده شد که انشالله صحیح و سلامت به دنیا بیای و به شادی از همشون استفاده کنی نفس مامان. من و بابا از اون روز دیگه طاقتمون کم شده و هی داریم روزا رو میشماریم تا بسلامتی به دنیا بیای و از وسایلات استفاده کنی. هی میرم لباسای کوچولوتو نگاه میکنم و دلم ضعف میره که اونا رو تنت کنم و حسابی توی بغلم فشارت بدم. عزیز دلم عکس اتاقت و وسایلاتو برات میزارم که انشالله بزرگ شدی ،ببینی قربونت برم. ...
26 فروردين 1392

پسر یا دختر؟

سلام بهونه زندگیم امروز میخوام از 25 آذر واست بگم.آخه اونروز من یه سونوگرافی داشتم که هم از سلامتیت مطمئن بشیم و هم بدونیم جنسیت نینی گلمون چیه.البته اینم بگم که از روز اول به دلم افتاده بود که گل پسر دارم و همه هم بهم میگفتن که بهت میاد پسر داشته باشی.اما خب مامانی میخواست شروع کنه سیسمونی بخره و میگفت باید مطمئن بشه که پسرونه بگیره یا نه. صبح سرد و بارونی ای بود که همراه بابا رفتیم.شنیده بودم که اگر قبل از سونوگرافی یه چیز شیرین بخوریم جنین در حین سونو هی حرکت میکنه و میشه حرکاتشو راحت دید. واسه همین یه بسته نقل که خاله خورشید یکی از دوستای خوب من برام از مشهد آورده بود رو باز کردم و وقتی به خودم اومدم کل بسته رو خورده بودم.اون موقع ...
21 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره عشق می باشد