آرتینآرتین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

ثمره عشق

پسر قشنگ باباش

سلام شیرین زبونم   در پناه خدا 20 ماه رو به سلامتی گذروندی و هزار ماشالله هر روز شیرین تر از روز قبل میشی.                           این دو ماه رو هم با کلی روزای قشنگ و تجربه های جدید سپری کردی و خیلی چیزا یاد گرفتی.مخصوصا صحبت کردنت  که خیلی بهتر شده و تعداد کلمات بیشتری رو واضح ادا میکنیو بیشتر از قبل دل میبری فدات بشم الهی. یه وقتایی تا کار جدید میکنی میگم باباش ببین آرتین چکار میکنه،واسه همین  تو ام یاد گرفتی و بابا مجید رو "باباش" صدا میزنی. خاله .هانیه . سعید . عمو. پارسا . عمه . م...
14 بهمن 1393

شیطنت های قشنگ نفسم

سلام عزیزدلم به خاطر وجود سبزت توی زندگیمون با تمام وجود خدارو شاکرم. به سلامتی 18 ماه پر از شیرینی و زیبایی رو کنار هم گذروندیم و آرتین جونم هزار ماشالله یکسال و نیمه شدی                             توی این دو ماه هم خیلی چیزای جدید تجربه کردی عزیزم. اوایل ماه 17 بودی که بازم سه نفری رفتیم شمال و کلی خوش گذروندیم و بعد مامانی فرح و بابایی و بعضی اقوام هم اومدن و حسابی دورمون شلوغ شد و تو هم حسابی شیطونی میکردی. ساعتی یه بار دست بابایی رو میگرفتی و میگفتی دده  و میرفتین یکم دور میزدین. توی ...
15 آذر 1393

شیرین زبونی های پسرم

سلام نفسم قربونت برم الهی که اینقد ناز وشیرین زبون شدی و من و بابا مجید رو اینطوری عاشق خودت کردی. شکر خدا 16 ماهت هم به خیر و خوشی تموم شد. توی ماه پانزدهم سه تا دندون آسیاب کوچک و توی ماه شانزدهم هم چهارمین دندون نیش که مونده بود  و چهارمین دندون آسیاب کوچک رو به سلامتی دراوردی و جیگر طلای من الان هزارماشالله 16 تا مروارید قشنگ توی دهانش داره.درسته خب برای بعضی از دندونها یکم اذیت شدی اما روی هم رفته  خداروشکر سبک بودن و تب نکردی .البته خب نسبت به همه همسنات کلی زودتر صاحب 16 دندون شدی که دکترت می گفت هزارماشالله نشون دهنده تکمیل بودن کلسیم و املاح بدنت هست و هیچ مشکلی نداره.        ...
16 مهر 1393

ورود به دومین سال زندگی

سلام عزیزترین عزیز دنیا   ورودت به دومین سال زندگی مبارک پسرم.انشالله که همیشه شاد و تندرست باشی و غرق در خوشی زندگی کنی. روز تولدت بابا برات کیک گرفت و مامانی و بابایی و خاله هم اومدن و کنار هم شمع یکسالگیتو فوت کردی اما متاسفانه عکسهات پاک شد و یادگاری نموند.خیلی غصه خوردم اما خب دیگه کاریش نمیشد کرد. چند روز بعد هم وقت آتلیه داشتی و با مامانی و خاله فاطمه رفتیم و چند تا عکس قشنگ گرفتیم تا از این سنت یادگاری بمونه.                                    ...
15 مهر 1393

آرتین جونم یک ساله شد

سلام عسلم   قربون قد و بالات برم الهی پسرکم که هر روز در حال تغییر کردنی و کلی چیزای جدید تجربه میکنی.امیدوارم همیشه توی زندگیت رشد مثبت داشته باشی و موفق باشی گلم.                                                                 دو ماهه که ننوشتم پس از اولش دونه به دونه برات میگم. عید شد و شروع دید و بازدید.اولین روز همیشه میریم خونه مامانیها و بهشون تبریک می...
4 مهر 1393

اولین عید نوروز کنار پسرگلم

سلام آرتین جونم  گل پسرم الان مثل فرشته ها خوابیدی و دارم به صورت معصوم و قشنگت نگاه میکنم و و خدارو به خاطر داشتنت شاکرم.                      این ماه هزار ماشالله خیلی شیطونتر شدی و همش داری کارای بامزه میکنی و من و بابارو حسابی دیوونه خودت کردی. به همه چیز دست میزنی و هر جا که میخواهی چهاردست و پا میری و تا صدات میکنم برمیگردی و یه اداهایی درمیاری که خندم میگیره و به اصطلاح گولم میزنی که به شیطنتت برسی.                    تا به...
3 مهر 1393

دو ماه پر از تجربه های قشنگ

سلام عزیزترین عزیز دنیا میدونم خیلی وقته که اینجا نیومدم  و از شیرین کاریهات ننوشتم .ببخشید گلم آخه حسابی سرگرم کارای قشنگ و شیطونی های شیرینت بودم. این مدت تجربه های خیلی زیادی کسب کردی جیگر مامان. اولین روزای ماه هشتم بودی یعنی دقیق 217 روزت بود که برای اولین بار چند ثانیه نشستی و انگار خیلی از نشستن خوشت اومده بود چون هی ذوق میکردی و میخندیدی و من و بابامجید هم که دیگه واست ضعف کرده بودیم. اوایل اطرافت چند تا بالش میگذاشتم که وقتی می افتی خدانکرده طوریت نشه اما از اون روز به بعد هی تمرین کردی و هزارماشالله هر روز به زمان نشستنت اضافه شد.                  219&nb...
29 اسفند 1392

پایان هفت ماهگی،چشیدن مزه های مختلف

سلام نفسم شکر خدا یکماه بزرگتر شدی و الان هفت ماهت تموم شده و برای خودت آقایی شدی عزیزدلم.               این ماه هم مثل ماه های قبل یه عالمه تغییر کردی و البته خیلی هم اذیت شدی.آخه 4 تا از دندونای بالاییت  توی این ماه با فاصله کم از همدیگه درومد.197 روزگی و 205 روزگی و 211 روزگی و 214 روزگی که آخرین روز ماه هفتم بود،این 4 تا دندون جلویی بالا بسلامتی درومدن که واقعا هم درد کشیدی پسرم بمیرم برات الهی عزیزم که همش دست و دندونکت رو توی دهان میبردی و باهاش لثه هاتو مالش میدادی تا یه ذره از خارشش کم بشه و دردش هم تسکین داده بشه.گاهی هم من دستامو میشستم و انگشتمو روی لثه هات میک...
26 دی 1392

پایان شش ماهگی

سلام آرتین جونم  باورم نمیشه که دارم برای پایان 6 ماهگی گل پسرم مینویسم چشم روی هم گذاشتیم به سلامتی 6 ماهت گذشت و میشه گفت یکی از سخت ترین دوره های زندگیت تموم شد. آخه 6 ماه اول خیلی کوچولو و ضعیف بودی هیچ قدرت دفاعی از خودت نداشتی اما از الان به بعد هم تغذیت کلی تغییر میکنه  هم انشالله یواش یواش قوی تر میشی قربونت برم. این ماه هم با چند تا مهمونی حسابی سرگرم شدیم و خیلی سریع برامون گذشت.صبح ها هم فرنی و عصرها حریره بادام و شبها هم سرلاک شیرو برنج که دکترت تجویز کرده بود رو نوش جون میکردی و آخرماه که ویزیتت کردوزنت 7800 و قدت 70 سانت شده بودی که شکر خدا بهمون گفت خوبی و خیالمون از رشدت راحت شد عسل مامان.   ...
7 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره عشق می باشد